وارد شوید
ثبت نام کنید
دسته بندی ها
فیلم Nobody با داستانگویی ماهرانهاش بیننده را به قدری مجذوب میکند که ضعفهای آن مثل مشکلات فیلمنامه یا عاری بودن از پیامهای اخلاقی دیگر به چشم نمیآیند. شخصیت هاچ (با بازی باب ادنکیرک) اینگونه به ما معرفی میشود: یک مرد مهربان، بیآزار و اهل خانواده که در حومۀ شهر زندگی میکند و تمام روز مشغول کار است. طوری که حتی همسر او (با بازی کانی نیلسن) و پسر نوجوانش (بازی گیج مونرو) گاهی دلشان برای او میسوزد و این قصه تا جایی ادامه دارد که در یکی از شبها دو مهاجم به خانۀ آنها حمله میکنند.
تغییرات شخصیتی بزرگ در کاراکترها ما را به یاد فیلمهای دهه ۷۰ و ۸۰ میاندازند. اما برخلاف قهرمانهای آن فیلمها، هاچ برای انتقامجویی و خشم خودش هیچ عذر و بهانهای ندارد، چون در آن حملۀ شبانه خانوادهاش هیچ آسیبی نمیبینند و فقط غرور خودش است که جریحهدار شده. علاوه بر این، هاچ آن کسی نیست که به نظر میرسد و فقط پدرش (با بازی کریستوفر لوید ) و برادر ناتنیاش (با بازی RZA) از گذشتۀ او خبر دارند. بنابراین با دیدن صحنهای که او سوار یک اتوبوس میشود و بعد از درگیری با گروهی از گانگسترهای روسی آن اتوبوس را تبدیل به حمام خون میکند، نباید از دیدن مهارتهایش در زدوخورد و حس رضایتش بعد از آن اتفاق چندان تعجب کنیم. در این سکانس، او کتک خورده و سر و صورتش کبود است، اما وقتی که با خونسردی و آرامش گلولههای تفنگش را خالی میکند میتوانیم با او همذاتپنداری کنیم: او دوست دارد آسیبی را که به دیگران میرساند با تمام وجود احساس کند.
داستان فیلم هیچکس به نویسندگی درک کلستاد با اتفاقهایی هیجانانگیز جلو میرود. گرچه شاید پیام فیلم بیش از حد قدیمی باشد و نهچندان اخلاقمدار -اینکه مردانگی واقعی در زور مشت و بازو وجود دارد- ایلیا نایشولر در مقام کارگردان میدانسته که باید برای پیش بردن داستان و جذب مخاطب چه کند. علاوه بر اینها، عملکرد فوقالعادۀ بدلکاران، دیالوگهای بجا و تاثیرگذار و فیلمبرداری متمرکز پاول پاگورزلسکی از نقاط قوت فیلم هستند. از زمانی که هاچ تبدیل به هدف یک اوباش روس (با بازی الکسی سربریاکوف) میشود، فیلم تلاشش را میکند تا وحشیگری کینهتوزانۀ هاچ را توجیه کند.